صد جمله گنگ، شاخ، دپ و فاز سنگین
اینجا یه مجموعهی گلچین شده از جملاتیه که قراره استاتوسهاتون رو منفجر کنه! آمادهاید؟ بزن بریم تو دل تاریکی. . .
- ✔️زمان چیز زیادی رو حل نمیکنه، فقط تو رو به نبودن عادت میده.
- ✔️سکوت، بهترین جواب برای یه احمقِ.
- ✔️فرق آدم با حیوون اینه که حیوونا همدیگه رو نمیخورن.
- ✔️درد، تغییرت میده.
- ✔️تنهایی، اوج قدرت منه.
- ✔️دنیا یه قفسه، منم یه پرنده.
- ✔️خنده هامو نبین، پشتش یه جهنمه.
- ✔️آدم ها عوض نمیشن، فقط نقابشون میفته.
- ✔️خداحافظی، یعنی شروع یه داستان جدید.
- ✔️من با خودم قهرم.
- ✔️آرزوهای بزرگ، فقط دردسره.
- ✔️همه چی یه بازیه، فقط قوانینش عوض میشه.
- ✔️اعتماد، مثل یه کاغذ مچاله شدست، دیگه درست نمیشه.
- ✔️قلبم یه قبرستونه.
- ✔️فراموشی، بزرگترین انتقامه.
- ✔️شب، بهترین زمان برای فکر کردنه.
- ✔️هدفم، نابود کردنِ خودمه.
- ✔️زندگی، یه شوخیه تلخه.
- ✔️اشک، زبانِ قلبِ شکسته ست.
- ✔️تنهایی، تنها انتخابمه.
- ✔️من یه بازنده ام، قبولش دارم.
- ✔️خاطرات، مثل خنجر میمونن.
- ✔️دروغ، تنها زبانیه که همه میفهمن.
- ✔️مرگ، تنها راه فراره.
- ✔️امید، یه دروغ بزرگه.
- ✔️من، یه غریبه ام تو این دنیا.
- ✔️قلب، یه عضله ی دردناکه.
- ✔️زمان، یه قاتل بی رحمه.
- ✔️آینده، یه کابوسه.
- ✔️گذشته، یه زندانه.
- ✔️من، یه سایه ام.
- ✔️زندگی، یه امتحانِ سختِ.
- ✔️دنیا، یه صحنه ی نمایشه.
- ✔️همه، نقاب دارن.
- ✔️عشق، یه دروغه.
- ✔️اعتماد، یه اشتباهه.
- ✔️تنهایی، یه انتخابه.
- ✔️سکوت، یه فریاده.
- ✔️خنده، یه نقابه.
- ✔️اشک، یه ضعفه.
- ✔️مرگ، یه آرامشه.
- ✔️امید، یه فریبِ.
- ✔️من، یه بازنده ام.
- ✔️خاطرات، یه شکنجه ست.
- ✔️دروغ، یه ضرورته.
- ✔️زمان، یه دشمنه.
- ✔️آینده، یه تهدیده.
- ✔️گذشته، یه باره.
- ✔️من، یه مسافرم.
- ✔️زندگی، یه مبارزه ست.
- ✔️دنیا، یه میدان جنگه.
- ✔️همه، دشمنن.
- ✔️عشق، یه ضعفه.
- ✔️اعتماد، یه حماقته.
- ✔️تنهایی، یه قدرته.
- ✔️سکوت، یه اعترافه.
- ✔️خنده، یه انتقامه.
- ✔️اشک، یه فریاده.
- ✔️مرگ، یه انتقامه.
- ✔️امید، یه سلاحه.
- ✔️من، یه قهرمانم. (از نوع ضد قهرمان)
- ✔️خاطرات، یه گنجینه ست. (گنجینه درد)
- ✔️دروغ، یه هنره.
- ✔️زمان، یه دوسته. (از نوع دوستای فابریک)
- ✔️آینده، یه فرصته. (فرصت برای نابودی)
- ✔️گذشته، یه درسه. (درس عبرت!)
- ✔️من، یه رهبرم. (رهبر یه ارتش تک نفره)
- ✔️“بیخیال” یه دنیا حرف توشه.
- ✔️واسه اونی که رفت، برنگرد. . . چون اگه ارزشی داشتی نمیرفت.
- ✔️تو زندگیت مثل یه درخت باش. . . بذار هرکی خواست بهت ضربه بزنه، ولی تو همچنان سرِ پا بمون.
- ✔️بعضی وقتا باید یه نقطه بذاری، شروع کنی از سر خط.
- ✔️هیچوقت به کسی که بهت دروغ گفته اعتماد نکن.
- ✔️دنیا پر از آدماییه که ظاهرشون با باطنشون فرق میکنه.
- ✔️وقتی همه پشتتو خالی کردن، خودت برای خودت تکیه گاه باش.
- ✔️سکوت بهترین جوابه، وقتی هیچ حرفی برای گفتن نداری.
- ✔️زندگی یه بازیه، باید یاد بگیری چجوری بازیش کنی.
- ✔️هیچوقت تسلیم نشو، حتی اگه همه چیز برات سخت شده باشه.
- ✔️قلبت رو دنبال کن، حتی اگه عقلت مخالفش باشه.
- ✔️بهترین انتقام اینه که موفق بشی.
- ✔️هر چی بیشتر به مردم نزدیک بشی، بیشتر احساس تنهایی میکنی.
- ✔️هیچوقت خودتو دست کم نگیر، تو خیلی بیشتر از اونی که فکر میکنی توانایی داری.
- ✔️بعضی وقتا باید از همه چی دست بکشی و بری، یه جای جدید، یه زندگی جدید.
- ✔️همه چیز توی زندگی یه درسه، باید یاد بگیری ازشون استفاده کنی.
- ✔️هیچوقت اجازه نده کسی شادی تو ازت بگیره.
- ✔️دنیا پر از چیزای قشنگه، فقط باید یاد بگیری چجوری ببینیشون.
- ✔️گاهی وقتا، بهترین کار اینه که هیچ کاری نکنی.
- ✔️یادت باشه، بعد از هر سختی آسونی هست.
- ✔️باور داشته باش، همه چیز درست میشه. (شاید. . . )
- ✔️یه زخم هایی هست که هیچ وقت خوب نمیشن.
- ✔️من دیگه مثل قبل نمیشم.
- ✔️هیچکس منو نمیفهمه.
اینا فقط یه شروع بود. . . حالا نوبت شماست که با این جملات دنیا رو تکون بدید! منتظر استاتوس های طوفانیتون هستیم!
۱۰۰ جمله گنگ، شاخ، دپ و فاز سنگین
۱. سکوت، فریادیست که هیچکس نمی شنود.
گاهی اوقات بهترین پاسخ، هیچ نگفتن است. در اعماق سکوت، دنیایی از درد نهفته است. وقتی کلمات نمی توانند بیان کنند، سکوت حکمفرما می شود. سکوت، زبانِ قلب های شکسته است. سکوت، گاهی سنگین تر از هر فریادیست. سکوت، نقابیست بر چهره ی واقعی.
۲. من شیشه بودم، تو سنگ انداختی، حالا انتظار داری برق بزنم؟
دل شکسته را نمی توان دوباره ساخت. زخم های عمیق، به سادگی التیام نمی یابند. اعتماد، شیشه ایست که اگر شکست، دیگر ترمیم نمی شود. انتظار بیجا، دردیست بی درمان. قلبی که شکست، دیگر مانند سابق نمی تپد. آثار ضربه ها، تا ابد باقی می مانند.
۳. لبخندم را باور نکن، این نقابیست برای پنهان کردن دردهایم.
پشت هر لبخندی، داستانی پنهان است. غم ها را در پشت نقاب شادی پنهان می کنم. لبخند، سلاحی برای مقابله با دردهاست. نقاب شادی، سنگر تنهایی من است. هیچکس نمی داند پشت این لبخند چه می گذرد. لبخند، تظاهری برای فرار از واقعیت است.
۴. من قمارباز خوبی نیستم، همه چیزم را سر تو باختم.
عشق، گاهی بزرگترین باخت زندگیست. همه ی هستی ام را به پایت ریختم. تو ارزشمندترین دارایی من بودی که از دست دادم. عشق، همیشه بازنده دارد. قلبم را به بازی گرفتی و باختی. عشق، قماریست که هیچ برنده ای ندارد.
۵. زندگی مثل سیگار می مونه، ازش لذت می بری ولی می دونی داره می کشدت.
لحظات شیرین زندگی، گاهی به قیمت نابودی تمام می شوند. می دانم که این راه به کجا ختم می شود، اما نمی توانم دست بکشم. لذت های زودگذر، عواقبی جبران ناپذیر دارند. زندگی، ترکیبی از لذت و درد است. هر لذتی، بهایی دارد. از زندگی لذت می برم، حتی اگر به قیمت نابودی باشد.
۶. من آدم بدی نیستم، فقط یه کم خسته ام از خوب بودن.
گاهی اوقات، باید کمی بد بود تا فهمید خوبی چه ارزشی دارد. از تظاهر به خوب بودن خسته شده ام. نیاز دارم کمی خودم باشم، بدون نقاب. خستگی، گاهی باعث می شود از مسیر درست منحرف شویم. خوب بودن، همیشه پاداش ندارد. گاهی باید به خودمان استراحت دهیم.
۷. من یه گرگم تو لباس بره، منتظر فرصتم.
ظاهر آرامم را باور نکنید، درونم طوفانیست. منتظر لحظه ای هستم تا نقاب بره را بردارم. هیچ کس نمی داند در ذهن من چه می گذرد. درون من، گرگی خفته است که منتظر بیدار شدن است. ظاهر افراد، همیشه نشان دهنده ی باطنشان نیست. مراقب باشید، شاید دشمن در لباس دوست باشد.
۸. آدما وقتی به دردت نخورن عوض میشن.
وقتی دیگر نیازی به شما نداشته باشند، شما را فراموش می کنند. منافع شخصی، اولویت اصلی بسیاری از افراد است. وفاداری، گوهری نایاب در این زمانه است. دوران سختی، بهترین زمان برای شناخت دوستان واقعی است. وقتی نیازی به من نداشته باشی، دیگر مرا نمی شناسی. متاسفانه، این حقیقت تلخ زندگیست.
۹. من یه کتابم که هیچکس نمیخونه.
احساس می کنم کسی به حرف هایم گوش نمی دهد. کسی به عمق وجودم پی نمی برد. در این دنیای شلوغ، کسی فرصت خواندن مرا ندارد. من سرشار از داستان های ناگفته هستم. کسی نمی خواهد بداند درونم چه می گذرد. تنهایی، سرنوشت کتاب های خوانده نشده است.
۱۰. زندگی یه بازیه که آخرش همه می بازن.
همه ما خواهیم مُرد. هیچ کس از این بازی جان سالم به در نمی برد. مرگ، پایان همه چیز است. زندگی، یک مسابقه بی پایان است که همه بازنده اند. تنها چیزی که قطعی است، مرگ است. پس از لحظات زندگی نهایت لذت را ببرید.
۱۱. من یه سایه ام، هرجا نور باشه، هستم.
به دنبال نور و روشنایی می گردم. زندگی من وابسته به نور است. بدون نور، من وجود ندارم. همیشه در پی حقیقت هستم. به دنبال راهی برای رهایی از تاریکی می گردم. نور، تنها امید من است.
۱۲. دنیا یه صحنه تئاتره و همه ما بازیگریم که نقش خودشو فراموش کرده.
در این دنیای پر از تظاهر، همه نقش بازی می کنند. ما هویت واقعی خود را گم کرده ایم. به دنبال یافتن نقش اصلی خود هستیم. در این نمایش بزرگ، همه سردرگم شده ایم. سعی می کنیم نقشی را بازی کنیم که به ما تحمیل شده است. به دنبال یافتن خود واقعی هستیم.
۱۳. من یه ماهی ام که تو اقیانوس داره خفه میشه.
در این دنیای پر از تظاهر و ریا، احساس خفگی می کنم. احساس می کنم در جای درستی قرار ندارم. به دنبال جایی برای تنفس می گردم. در این اقیانوس بی کران، احساس تنهایی می کنم. به دنبال راهی برای رهایی از این حس خفگی می گردم. به دنبال یک ناجی هستم.
۱۴. قلبم یه قبرستونه، پر از آرزوهای دفن شده.
امیدهایم را یکی یکی از دست داده ام. آرزوهایم به خاکستر تبدیل شده اند. قلبم، آرامگاه آرزوهایم است. دیگر امیدی به آینده ندارم. قلبم پر از غم و اندوه است. آرزوهایم، برای همیشه در قلبم دفن شده اند.
۱۵. من یه کشتی شکسته ام که تو ساحل تنهایی افتاده.
از طوفان زندگی جان سالم به در برده ام، اما ویران شده ام. در ساحل تنهایی، منتظر پایان هستم. دیگر امیدی به نجات ندارم. در حسرت گذشته و روزهای اوج می سوزم. تنهایی، سرنوشت کشتی های شکسته است. گذشته ام را به یاد می آورم و غمگین می شوم.
۱۶. من یه پرنده ام که بال هاش شکسته و تو قفس زندانیه.
آزادی ام را از دست داده ام. در قفس تنهایی، روزهایم را سپری می کنم. آرزوی پرواز دارم، اما نمی توانم. بال های شکسته ام، یادآور روزهای از دست رفته هستند. دیگر امیدی به رهایی ندارم. در قفس، منتظر مرگ هستم.
۱۷. من یه شمعم که داره آروم آروم آب میشه.
زندگیم رو به پایان است. آرام آرام دارم نابود می شوم. روشنایی ام را به دیگران می بخشم، اما خودم در حال خاموش شدن هستم. دیگر توانی برایم نمانده است. در انتظار خاموشی کامل هستم. سوختن، سرنوشت شمع است.
۱۸. من یه درختم که تو کویر ریشه دوانده.
در شرایط سخت، زندگی می کنم. امیدی به باروری ندارم. تنهایی، سرنوشت درختان کویری است. با سختی ها مبارزه می کنم، اما خسته شده ام. آرزوی دیدن باران دارم. در انتظار معجزه هستم.
۱۹. من یه رودخونه ام که داره به دریا می رسه، اما دیگه جونی واسه ادامه دادن نداره.
به پایان راه نزدیک شده ام. توان ادامه دادن ندارم. خسته از طی کردن مسیرهای طولانی هستم. در انتظار رسیدن به دریا هستم، اما رمقی برایم نمانده است. جریان زندگیم رو به پایان است. به زودی با دریا یکی خواهم شد.
۲۰. من یه آسمونم که همیشه ابریه.
غم و اندوه، همیشه با من است. آفتاب را به ندرت می بینم. همیشه بارانی هستم. دلم برای آفتاب تنگ شده است. امیدوارم روزی آسمانم صاف شود. در انتظار روشنایی هستم.
۲۱. من یه ساعت شنی ام، داره وقتم تموم میشه.
لحظات پایانی زندگیم را سپری می کنم. وقتم رو به اتمام است. دیگر فرصتی برای جبران ندارم. باید از لحظات باقیمانده نهایت استفاده را ببرم. به زودی به پایان می رسم. زندگی زودگذر است.
۲۲. من یه فیلمم که آخرش معلوم نیست.
سرنوشت نامعلومی دارم. نمی دانم چه اتفاقی در انتظارم است. هیچ کس از آینده خبر ندارد. باید منتظر پایان فیلم باشم. زندگی پر از ابهام است. آینده غیر قابل پیش بینی است.
۲۳. من یه آهنگم که هیچوقت پلی نمیشه.
کسی به حرف هایم گوش نمی دهد. کسی از درونم خبر ندارد. احساس تنهایی می کنم. دوست دارم شنیده شوم. آرزو دارم کسی به موسیقی درونم گوش دهد. کسی قدر هنر مرا نمی داند.
۲۴. من یه نقاشم که بومش سفیده.
هنوز هیچ اثری خلق نکرده ام. نمی دانم چه چیزی را باید نقاشی کنم. احساس پوچی می کنم. به دنبال الهام می گردم. آرزو دارم یک اثر هنری ماندگار خلق کنم. هنوز راه زیادی در پیش دارم.
۲۵. من یه نویسنده ام که کلماتش گم شده.
دیگر نمی توانم بنویسم. کلماتم را از دست داده ام. ذهنم خالی است. احساس می کنم خلاقیتم را از دست داده ام. به دنبال کلمات جدید می گردم. آرزو دارم دوباره بنویسم.
۲۶. من یه مسافرم که راهشو گم کرده.
نمی دانم به کجا می روم. مسیرم را گم کرده ام. احساس سرگردانی می کنم. به دنبال راهنمایی می گردم. امیدوارم دوباره مسیرم را پیدا کنم. زندگی پر از پیچ و خم است.
۲۷. من یه خونه متروکه ام که کسی توش زندگی نمیکنه.
تنها و فراموش شده ام. دیگر کسی به من سر نمی زند. خاطرات گذشته در من زنده است. آرزو دارم دوباره پر از زندگی شوم. تنهایی، سرنوشت خانه های متروکه است. دلم برای روزهای شاد تنگ شده است.
۲۸. من یه راز نگفته ام که هیچوقت فاش نمیشه.
در دلم رازی دارم که نمی توانم آن را با کسی در میان بگذارم. این راز، همیشه با من خواهد ماند. فاش کردن این راز، عواقبی دارد که نمی توانم آن را بپذیرم. این راز، بار سنگینی بر دوش من است. هیچکس از این راز خبر ندارد. این راز، برای همیشه در سینه ام دفن خواهد شد.
۲۹. من یه دردم که هیچوقت خوب نمیشه.
دردی در دلم دارم که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. این درد، همیشه با من خواهد بود. به این درد عادت کرده ام. دیگر امیدی به بهبود ندارم. درد، بخشی از وجودم شده است. تحمل درد، تنها راه من است.
۳۰. من یه زخمم که هیچوقت التیام پیدا نمیکنه.
زخمی در دلم دارم که هیچوقت خوب نمی شود. جای این زخم، همیشه باقی خواهد ماند. هر بار که این زخم را می بینم، خاطرات تلخ گذشته برایم زنده می شود. دیگر امیدی به التیام این زخم ندارم. زخم، بخشی از گذشته من است. باید با این زخم کنار بیایم.
۳۱. من یه شبم که هیچوقت صبح نمیشه.
تاریکی، همیشه با من است. روشنایی را به ندرت می بینم. امیدی به طلوع خورشید ندارم. در تاریکی، احساس تنهایی می کنم. دلم برای روشنایی تنگ شده است. در انتظار معجزه هستم.
۳۲. من یه دروغ شیرینم که همه دوست دارن باور کنن.
حقیقت تلخ را پنهان می کنم. به جای حقیقت، دروغ شیرین را به مردم می گویم. مردم دوست دارند دروغ را باور کنند، چون حقیقت تلخ است. دروغ، گاهی مرهمی بر زخم های مردم است. من دروغی هستم که همه دوست دارند بشنوند. حقیقت، همیشه خوشایند نیست.
۳۳. من یه سکوتم که هزار حرف توش قایم شده.
در سکوت من، هزاران حرف ناگفته نهفته است. نمی توانم حرف هایم را به زبان بیاورم. سکوت، بهترین راه برای پنهان کردن حرف هایم است. در سکوت، فریاد می زنم. سکوت، زبان من است. در سکوت، دنیایی از حرف ها را می توان شنید.
۳۴. من یه اشکم که رو گونه یه عاشق چکیده.
درد عشق را به تصویر می کشم. نشان دهنده ی غم و اندوه یک عاشق هستم. من اشکی هستم که به خاطر عشق ریخته می شود. درد عشق، در من خلاصه می شود. عشق، گاهی اشک به همراه دارد. اشک، زبان عشق است.
۳۵. من یه فریادم که تو گلو خفه شده.
نمی توانم فریاد بزنم. صدایم در گلو خفه شده است. درد در دلم تلنبار شده است. آرزوی فریاد زدن دارم. فریاد، راهی برای رهایی از درد است. سکوت، گاهی خفه کننده است.
۳۶. من یه کتاب ممنوعه ام که خوندنش خطرناکه.
حاوی حقایقی هستم که نباید فاش شوند. خوندن من، عواقبی دارد که نباید آن را نادیده گرفت. من کتابی هستم که سانسور شده است. خواندن من، ممکن است دیدگاه شما را نسبت به دنیا تغییر دهد. من کتابی هستم که نباید به دست هر کسی بیفتد. دانستن، همیشه خوشایند نیست.
۳۷. من یه فیلم ترسناکم که هیچ پایانی نداره.
ترس، همیشه با من است. هیچ پایانی برای وحشت وجود ندارد. من فیلمی هستم که هیچوقت تمام نمی شود. زندگی، گاهی شبیه یک فیلم ترسناک است. ترس، جزئی از زندگی است. همیشه باید مراقب باشیم.
۳۸. من یه آهنگ غمگینم که همه رو یاد خاطرات تلخشون میندازه.
با شنیدن من، خاطرات تلخ گذشته برایتان زنده می شود. من آهنگی هستم که باعث گریه می شود. من آهنگی هستم که درد را به تصویر می کشم. غم، در من خلاصه می شود. موسیقی، زبان غم است. با شنیدن من، احساس تنهایی می کنید.
۳۹. من یه آینه ام که فقط زشتی های آدما رو نشون میده.
فقط بدی ها را می بینم. نمی توانم خوبی ها را ببینم. من آینه ای هستم که فقط واقعیت را نشان می دهد. دیدن من، ممکن است برایتان خوشایند نباشد. واقعیت، همیشه زیبا نیست. من آینه ای هستم که هیچ چیز را پنهان نمی کند.
۴۰. من یه قهوه تلخم که هیچکس دوست نداره.
طعم تلخی دارم که همه از آن فرار می کنند. هیچکس مرا دوست ندارد. تنها هستم. اما تلخی من، بیدار کننده است. من قهوه ای هستم که شما را از خواب غفلت بیدار می کند. تلخی، گاهی لازم است.
۴۱. من یه راهم که هیچ مقصدی نداره.
نمی دانم به کجا می روم. هیچ هدفی ندارم. سرگردانم. تنها به جلو می روم. شاید در طول مسیر، مقصدی پیدا کنم. زندگی، یک سفر بی پایان است.
۴۲. من یه پازلم که هیچوقت کامل نمیشه.
همیشه یک قطعه کم دارم. هرگز نمی توانم کامل باشم. همیشه چیزی کم دارم. به دنبال قطعه گمشده ام می گردم. شاید قطعه گمشده ام، هرگز پیدا نشود. زندگی، پازلی است که هرگز کامل نمی شود.
۴۳. من یه خوابم که هیچوقت تعبیر نمیشه.
آرزویی دارم که هرگز برآورده نمی شود. رویایی دارم که هرگز به واقعیت تبدیل نمی شود. امیدوارم روزی خوابم تعبیر شود. اما می دانم که این اتفاق هرگز نخواهد افتاد. خواب، فقط یک رویا است. واقعیت، تلخ تر از آن است که فکر می کنید.
۴۴. من یه جنگلم که داره آتیش میگیره.
دارم نابود می شوم. آتش، تمام وجودم را فرا گرفته است. دیگر امیدی به نجات ندارم. سوختن، سرنوشت جنگل است. آتش، تمام زندگی را نابود می کند. مراقب باشید که زندگی خود را به آتش نکشید.
۴۵. من یه برکه ام که داره خشک میشه.
کم کم دارم از بین می روم. آبم در حال تمام شدن است. دیگر جانی برایم نمانده است. منتظر مرگ هستم. خشکی، سرنوشت برکه است. زندگی، کوتاه تر از آن است که فکر می کنید.
۴۶. من یه سازم که سیم هاش پاره شده.
دیگر نمی توانم بنوازم. صدایم در نمی آید. سیم هایم پاره شده است. دیگر امیدی به نواختن ندارم. سکوت، سرنوشت ساز است. موسیقی، زبان دل است.
۴۷. من یه قلعه ام که داره خراب میشه.
دیگر مقاوم نیستم. دیواره هایم در حال فرو ریختن است. قدرتم را از دست داده ام. منتظر نابودی کامل هستم. خرابی، سرنوشت قلعه است. هیچ چیز برای همیشه باقی نمی ماند.
۴۸. من یه کتابم که صفحاتش پاره شده.
داستانم ناقص است. نمی توانم داستانم را کامل کنم. صفحاتم پاره شده است. دیگر امیدی به خواندن داستانم نیست. سکوت، سرنوشت کتاب است. داستان زندگی، همیشه کامل نیست.
۴۹. من یه نامه ام که هیچوقت به مقصد نمیرسه.
هیچوقت به دست کسی که باید نمی رسم. گم شده ام. به مقصد نمی رسم. دیگر امیدی به رسیدن ندارم. تنهایی، سرنوشت نامه است. ارتباط، همیشه آسان نیست.
۵۰. من یه سوال بی جوابم که هیچکس نمیتونه بهش پاسخ بده.
هیچکس نمی تواند به سوال من پاسخ دهد. جوابی برای سوالم وجود ندارد. سوال من، سوالی بی پایان است. شاید هیچوقت جواب سوالم را پیدا نکنم. سوال، همیشه مهم تر از جواب است. زندگی، پر از سوالات بی جواب است.
۵۱. من یه آهنگ تکراریم که همه ازش خسته شدن.
دیگر جذابیت ندارم.
همه از شنیدن من خسته شده اند. تکراری شده ام. نیاز به تغییر دارم. شاید بهتر باشد سکوت کنم. تازگی، همیشه ماندگار نیست.
۵۲. من یه عکس قدیمیم که داره رنگش میره.
خاطراتم در حال فراموش شدن هستند. رنگ و رویی ندارم. به مرور زمان دارم از بین می روم. شاید بهتر باشد دور انداخته شوم. گذشته، همیشه ماندگار نیست. زمان، همه چیز را تغییر می دهد.
۵۳. من یه دفتر خاطراتم که هیچکس جرأت خوندنشو نداره.
حاوی رازهایی هستم که نباید فاش شوند. خواندن من، ممکن است شما را ناراحت کند. من پر از خاطرات تلخ و شیرین هستم. شاید بهتر باشد هرگز باز نشوم. خاطرات، گاهی دردناک هستند. گذشته، همیشه به یاد ماندنی نیست.
۵۴. من یه چتر سوراخم که هیچوقت نمیتونه از بارون جلوگیری کنه.
بی فایده ام. نمی توانم از شما محافظت کنم. سوراخ شده ام. شاید بهتر باشد دور انداخته شوم. امید، همیشه راهگشا نیست. گاه باید تسلیم شد.
۵۵. من یه فانوس خاموشم که هیچوقت نمیتونه راه رو نشون بده.
بی نورم. نمی توانم راه را نشان دهم. خاموش شده ام. شاید بهتر باشد فراموش شوم. نور، همیشه در دسترس نیست. گاه باید راه خود را در تاریکی پیدا کرد.
۵۶. من یه بادبادکم که نخم پاره شده.
آزادم، اما بی هدف. به هر سمتی که باد بوزد می روم. کنترلی روی سرنوشتم ندارم. شاید بهتر باشد رها شوم. آزادی، همیشه خوشایند نیست. گاه نیاز به هدایت داریم.
۵۷. من یه شمشیر زنگ زده ام که هیچوقت نمیتونه بجنگه.
ضعیفم. نمی توانم از خودم دفاع کنم. زنگ زده ام. شاید بهتر باشد فراموش شوم. قدرت، همیشه پایدار نیست. گاه باید تسلیم جنگ شد.
۵۸. من یه ستاره ام که نورش خیلی وقته خاموش شده.
دیگر درخشش ندارم. نورم خاموش شده است. فراموش شده ام. شاید بهتر باشد برای همیشه ناپدید شوم. درخشش، همیشه ماندگار نیست. گاهی باید با تاریکی کنار آمد.
۵۹. من یه دریاچه ام که داره به باتلاق تبدیل میشه.
دارم آلوده می شوم. زندگی در من رو به زوال است. به باتلاق تبدیل می شوم. شاید بهتر باشد برای همیشه خشک شوم. زیبایی، همیشه پایدار نیست. گاهی باید با زشتی روبرو شد.
۶۰. من یه سیگار خاموشم که هیچکس نمیخواد دوباره روشنش کنه.
بی مصرفم. دیگر کسی به من نیاز ندارد. خاموش شده ام. شاید بهتر باشد دور انداخته شوم. لذت، همیشه پایدار نیست. گاهی باید با ترک عادت روبرو شد.
۶۱. من یه مجسمه ی ترک خورده ام که کسی دیگه بهش نگاه نمیکنه.
زیبایی ام را از دست داده ام. ترک برداشته ام. دیگر کسی به من توجه نمی کند. شاید بهتر باشد شکسته شوم. زیبایی ظاهری، همیشه ارزشمند نیست. گاهی باید به زیبایی درونی توجه کرد.
۶۲. من یه باغ پاییزی ام که همه ی برگاش ریخته.
دیگر زیبایی ندارم. برگ هایم ریخته است. زمستان در راه است. شاید بهتر باشد به خواب زمستانی فرو روم. پاییز، فصل خداحافظی است. گاهی باید منتظر بهار بود.
۶۳. من یه شهر نفرین شده ام که هیچکس توش زندگی نمیکنه.
تنها و متروکم. هیچکس در من زندگی نمی کند. نفرین شده ام. شاید بهتر باشد برای همیشه فراموش شوم. تنهایی، همیشه ناخوشایند نیست. گاهی باید با خود خلوت کرد.
۶۴. من یه اقیانوس طوفانی ام که هیچ کشتی نمیتونه ازش عبور کنه.
خطرناکم. هیچ کشتی نمی تواند از من عبور کند. طوفانی هستم. شاید بهتر باشد از من دوری کرد. قدرت، همیشه مهار شدنی نیست. گاهی باید از خطر دوری کرد.
۶۵. من یه زندونی ام که کلید سلولش گم شده.
زندانی سرنوشتم هستم. کلید سلولم گم شده است. هیچ امیدی به آزادی ندارم. شاید بهتر باشد به زندانم عادت کنم. آزادی، همیشه در دسترس نیست. گاهی باید در بند بود.
۶۶. من یه ماسک غمگینم که لبخند میزنه.
پشت لبخندم، غم پنهان است. نقاب شادی به چهره دارم. غمگینم. شاید بهتر باشد کسی حقیقت را نداند. ظاهر، همیشه باطن را نشان نمی دهد. گاهی باید غم را پنهان کرد.
۶۷. من یه آرزوی محالم که هیچوقت برآورده نمیشه.
رسیدن به من، غیر ممکن است. هیچوقت برآورده نمی شوم. آرزویی دست نیافتنی هستم. شاید بهتر باشد مرا فراموش کنید. آرزو، همیشه واقعیت نمی شود. گاهی باید با واقعیت کنار آمد.
۶۸. من یه حسرتم که همیشه تو قلبم میمونه.
همیشه با من خواهم بود.







خیلی باحال بودند